خاطره...

وایییی سمانه برنامه ی امتحانات نهایی رو گذاشت تو گروه دیگه به امتحانات خیلی نزدیکه اه این روزا خیلی خیلی زود میگذره این چندماهم اگه تموم میشد نفس راحتی میکشیدم، البته به خوبی بگذره، خدایا به امید تو...


  • زهرا فلانی
این روزا فکر داداشیم بد جور مشغوله براش خیلی ناراحتم، ناراحتم که نمیتونم واسش کاری انجام بدم، خداجونم خودت بهش کمک کن راه درستو بهش نشون بده...


  • زهرا فلانی
امروز به پیشنهاد یک دوست تازه پنج قسمت اول سی دی های دکتر فرهنگ و که راجع به ازدواجه گوش دادم و همین دوست لطف کردند و برام ارسال کردند. درسته من سن ازدواجم نیست و خیلی بچم ولی به قول همون دوست جدید این سی دی ها علاوه بر نحوه ی درست ازدواج تو زندگی ادم مثلا موفقیت تو زندگی مثل خوب دادن کنکور هم تاثیر داره من که تا الان از سی دی ها خوشم اومده امیدوارم از این به بعدم خوشم بیاد و باعث ایجاد تاثیر مثبت تو زندگیم بشه... بازم امشب گوش میدم به ادامه ی سی دی ها...


  • زهرا فلانی


دیروز ساعت هشتو نیم شب به فرناز زنگ زدم و تولدشو پساپس تبریک گفتم... خیلی دلم براش تنگ شده ولی حیف که نمیاد مدرسه مون میگه مامانش نمیزاره . دوساله که ندیدمش. امیدوارم یه روزی باز ببینمش...
  • زهرا فلانی


امروز برنامه امتحانی میان ترممون و دادن. هوف دیگه امسال اخرین سال مدرسه رفتن هست. درسته الان از مدرسه بدم میاد ولی مطمنم چند سال بعد ارزو میکنم کاش باز مدرسه میرفتم ولی الان بدم میاد مخصوصا این روزا از یه طرف فشار کنکور لز طرف دیگم فشار مدرسه...
  • زهرا فلانی


امروز یه سری به وبلاگ قدیمیم زدم. یادش بخیر خیلی خاطره ها واسم زنده شد... حیف که پسوردش یادم رفته وگرنه تو اونجا ادامه میدادم...خدا کنه این وبلاگمم رو هم نصف و نیمه رها نکنم...
  • زهرا فلانی


نمیدونم چرا من تو این دنیا باید چیزای بد و تجربه کنم. نمیدونم تا اخر سرنوشتم اینه که چیزای بد و تجربه کنم یا دارم تاوان کار های یه کسی دیگرو من میدم.اه همیشه سوالم اینه چرا من؟واقعا چرا؟
  • زهرا فلانی


به نام خدا سلام این وبلاگ رو فقط برای خالی کردن حرفای دلم باز کردم. واسه گفتن حرفایی که نمیشه به هیچ کس گفت، بازکردم.
  • زهرا فلانی